به نام خدا
علم منطق در ارتباط با اصول و قوانینی است که بر اساس آنها صدقِ پاره ای از گزاره ها به صدق ضروریِ گزاره های دیگر منجر می شود. قوانین منطق جدای از این که در مورد چه موضوعی به کار روند معتبرند، و از این رو کلّی ترینِ قوانین هستند. ویژگیِ مهمِ این قوانین این است که خاصیتی هنجاری یا تجویزی دارند؛ به این معنی که این قوانین نه صرفاً توصیف چیزی است که انسانها در طی انجام استدلال های خود انجام می دهند، بلکه شیوه ای است که برای حصول به حقیقت باید از آن تبعیت کنند. قدما در مورد ماهیت اصول منطق و قواعد آن رویکردی عینی داشته اند. به این معنی که این اصول و قواعد مستقل از وجود انسان ها و جدای از نحوه ی اندیشیدن آن ها برقرار و معتبر هستند. برای مثال اصل تناقض، که درواقع مبنایِ سایر قواعد منطقی است، منحصر به صرفِ نحوه ی فعالیت ذهن نیست، بلکه اصلی است که به خودِ حقیقت مربوط میشود و در واقعیتِ وجود، به طور مستقل برقرار است. در این رویکرد، منطقِ ذهنیِ انسان بر منطق جهانِ مستقل از او منطبق است و به دلیل همین انطباق است که معرفت نسبت به جهان ممکن است. با پذیرش چنین رویکردی میتوان ادعا نمود که اصل تناقض نه تنها یک اصل منطقی، بلکه اصلی متافیزیکی است و وظیفه انسان تنها کشفِ اصول و قواعد منطقیِ حاکم بر جهان است. نتیجه این که اگر نسبت به ماهیت منطق رویکردی واقع گرا داشته باشیم، حتی با فرض این که هیچ انسانی نیز در جهان موجود نباشد علی الاصول باید قائل به برقراری اصول منطقی در جهان باشیم؛ اعتبار اصول و قواعد منطقی منوط به وجود انسان در جهان نیست.
ادامه مطلب
درباره این سایت